جنگ از دیدگاه قرآن
جنگ یکی از پدیدههایی است که جامعهشناسان و متفکران اجتماعی پیرامون آن به اظهار نظر پرداخته و جنبههای گوناگون آن را از دیدگاههای مختلف مورد مطالعه قرار دادهاند، اگرچه این عطف توجه بسان سایر پدیدهها و مسائل اجتماعی نبوده است و جامعهشناسان به این پدیده نسبت به سایر جوانب زندگی اجتماعی کمتر توجه کردهاند.اندکی تأمّل در تاریخ جامعهشناسی بخوبی بیانگر این امر میباشد، به همین دلیل گفتهاند که در مورد جنگ از لحاظ جامعهشناسی مجموعه نظری قابل قبول عامّی وجود ندارد.
با این همه، مطالعاتی که جامعهشناسان درباره جنگ انجام داده و نظریاتی که در این زمینه ارائه دادهاند شامل جوانب گوناگون این پدیده میباشد از قبیل:علل ایجاد جنگ، اثرات اجتماعی-اقتصادی جنگ، عواملی که منجر به پیروزی یا شکست در جنگ میشود و مانند اینها.مادر این مقاله پس از ذکر مختصر برخی از این نظریات به مطالعه دیدگاه قرآن پیرامون جنگ خواهیم پرداخت.
گروهی از محقّقان و صاحبنظران، جنگ را جزء طبیعت آدمی دانسته و سرچشمه ستیزهجویی انسان را در سرشت او جستجو میکنند، گروهی دیگر بر عکس، جنگ و ستیزه را جزء طبع آدمی ندانسته و معتقدند که بروز این پدیده، علت اجتماعی دارد و زندگی اجتماعی است که انسانها را وادار به جنگ مینماید.از این گذشته تکرار جنگ در ادوار تاریخ زندگی بشر، موجب شده که عدهای گمان کنند که جنگ یک عنصر پایدار و لازمه زندگی انسان میباشد و نظریات خود را بر پایه ضرورت و اجتنابناپذیری مبارزه و کشمکش قرار میدهند، نویسندگانی مانند اشتاینمتز (ztemnietS) و گومپلوویچ (zciwolpmuG) از این دستهاند 1 ، وعدهای را نیز عقیده بر این است که جنگ عنصری پایدار در زندگی انسان نبوده و سرانجام از زندگی بشر حذف خواهد شد.
از جمله کسانی که توجه نسبتةزیادی به جنگ کرده و آراء تقریبا مفصلی در این زمینه ارائه نموده است، ابن خلدون متفکر بزرگ اسلامی و پایهگذار واقعی جامعهشناسی علمی است، او یک فصل از مقدمه ارزشمند کتاب خود«کتاب العبر...»را مستقلا به بررسی این پدیده اختصاص داده است، یعنی فصل سی و هفتم از باب سوم کتاب اوّل تحت عنوان«در جنگها و روشهای ملتهای مختلف در ترتیب و چگونگی آن»، اگرچه در سایر فصول نیز بهطور پراکنده به اقتضای بحث، مطالبی راجع به جنگ ابراز نموده است.
ابن خلدون از جمله کسانی است که جنگ را جزء طبیعت آدمی دانسته و مینویسد:«باید دانست که انواع جنگها و زد و خوردها از نخستین روزگاری که خداوند مردم را آفریده است پیوسته در میان آنان روی میداده است و اصل آن از کینتوزی و انتقام گرفتن یکی از دیگری سرچشمه میگیرد و آنوقت وابستگان و خداوندان عصبیّت هریک از دو دسته پیکارکننده به هواخواهی و تعصّب وی بر میخیزند.پس هنگامی که بدین سبب دو گروه به نبرد با یکدیگر برانگیخته شوند
و در برابر هم بایستند، یکی از آن دو به قصد انتقامجویی برمیخیزد و دیگری آماده دفاع میشود و در نتیجه جنگ روی میدهد.
و این خوی در میان بشر طبیعی است، چنانکه هیچ ملت و طایفهای دیده نمیشود که از آن بیبهره باشد و سبب این انتقامجویی غیرت و رشک و تفاخر یکدیگر یا تجاوز یا خشم گرفتن بر گروهی در راه خدا و دین او و یا برانگیخته شدن در راه حفظ تاج و تخت و کوشیدن برای بنیان نهادن و استحکام آن است».
ابن خلدون چهار نوع جنگ مشخص میکند:انتقامجویی قبایل همجوار و دشمنی در بین ملتهای وحشی، این دو نوع جنگ، ستمگرانه و فتنهآمیزند، به خشم- آمدن برای خدا که در شریعت اسلام از آن به کلمه«جهاد»و«جنگ مقدس»تعبیر میکنند و نوع چهارم، جنگهای عادلانه و جهاد یا«جنگ مقدس»هستند 2 .
از جمله کسانی که جنگ را در جوامع انسانی طبیعی ندانسته و آن را ناشی از شرایط اجتماعی و اقتصادی دوران خاصی میشمارند، مار کسیستها هستند، این گروه جنگ را نیز بسان سایر مسایل اجتماعی تبیین میکنند یعنی در چهار چوب نظریه طبقاتی و تضاد طبقاتی مارکسیستی.نمونه نوعی تجزیه و تحلیل مارکسیستها از جنگ اینگونه است:«مهمترین علت(جنگ)را باید در اختلافات طبقهای جست.فرادستان جامعه معمولا برای تاراج جامعههای دیگر، دست به جنگ میزنند و به قصد آنکه اکثریت مردم جامعه خود را به جنگ بکشانند، ندا در میدهند که جنگ آنان جنگی سودجویانه نیست، بلکه جنگی است محض مصالح وطن یا دین یا حتی انسانیت.طبقه حاکم به این شیوه، خودخواهی و سودجویی خود را در لباس شرافت و افتخار میپوشاند ومردم سادهدل را به جانفشانی بیدریغ برمیانگیزد» 3 .
بیپایگی منطقه مارکسیسم در تبیین جنگ بنا بر شواهد عقلی و تاریخی واضح است و چون هدف ما در این مقاله تجزیه و تحلیل نظریات و آراء مربوط به جنگ نیست از این امر میگذریم.
برخی از نویسندگان و متفکران اجتماعی علت جنگ را در ازدیاد جمعیت و یا اختلاف فشار جمعیتی جستجو میکنند، اگرچه این عقیده در برخی از صاحبنظران دارای اعتبار است ولی با محک تجزیه، صحیح از آب درنمیآید.در همین زمینه گفته شده است:«جنگ نیز مانند باد وطوفان، در نتیجه اختلاف فشار جمعیتی رخ می دهد نه در اثر فشار جمعیتی، جنگ 1914 و جنگ 1940 در نتیجه انحطاط جمعیتی فرانسه در برابر رشد جمعیت آلمان زمینه مساعدی پیدا کرد.و بالاخره اینکه فشار جمعیتی در صورتی که با فقر توأم باشد کمتر از فشار متعادل به جنگ رخصت خودنمایی میدهد، چرا که در جمعیت متعادل امکان فراهم آوردن ذخایر ضروری و تسهیلات لازم برای تولید تسلیحات و مواد غذائی که از ضروریات عملیات جنگی است وجود دارد» 4 .
در مورد اثرات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جنگ نیز نظریاتی اظهار شده است، عدهای بر خدمات ناشی از جنگ اصرار میورزند و برخی صدمات و لطمات ناشی از آن را درخور توجّه میدانند، برخی جنگ را باعث تحریک جامعه و تسریع تکامل اجتماعی دانسته و آن را موجب یگانگی جوامع میدانند.از این میان میتوان به نظریات اگوست کنت (etmoC.A) و هربرت اسپنسر recnepS.H که از جامعهشناسان مشهور غربی هستند اشاره نمود.طبق نظر کنت:«در مراحل اوّلیه، هیچ وسیله دیگری نبود که هم گسترش ناگزیر جامعه انسانی را ممکن سازد و هم در داخل جامعه، از شوق بیحاصل جنگطلبی که با رشد عادی کار تولیدی ناسازگار بود جلوگیری کند، مگر اینکه همه جمعیتهای متمدن در قالب یک ملّت فاتح ادغام شوند»به همین نحو اسپنسر استدلال میکرد که در مراحل نخستین توسعه، جامعههایی بیشتر احتمال بقا داشتند که مؤثرترین سازمان جنگی را ترتیب داده بودند:«آن نوع اجتماعی که از طریق بقای انسب به وجود خواهد آمد، نوعی خواهد بود که در سازمان آن، بخش جنگاوران، هم کسانی را که میتوانند اسلحه حمل کنند و از این حیث مورد اعتماد باشند در برخواهد گرفت و بخش باقیمانده به صورت یک بخش تدارکاتی دایمی درخواهد آمد» 5 .
درباره اثرات اجتماعی جنگ از جمله گفته شده است که جنگ عامل انتخاب اجتماعی است و معلوم میکند چه کسانی باید باقی بمانند، پارهای این امر را موجب اصلاح نژاد بشر و جمعی باعث فاسد شدن آن میدانند.گفتهاند که جنگ آزمایش لیاقت و سازگاری گروهها و ملتهاست، برخی این آزمایش را به دیده تحسین مینگرند و برخی دیگر نتیجه آن را کاملا زیانبخش میدانند.جمعی مدعی هستند که جنگ عالیترین صفات را در انسان زنده میکند و بعضی دیگر میگویند فرومایگی و بیرحمی در آدمی پدید میآورد.عدهای میگویند که جنگ داروی تقویتکننده اخلاق ملتها و شفابخش بیحسّی جانکاه ناشی از صلح است، عدهای دیگر بدانها پاسخ میدهند که اگر ما در پی بیحسّی اجتماعی باشیم در دوره پس از جنگ آسانتر میتوانیم آن را بیابیم تا پیش از آن.برخی جنگ را سرچشمه بزرگ همبستگی اجتماعی قلمداد میکنند و میگویند که جنگ مردم را در کوره فداکاری یکرنگ میسازد اما پاسخ اینان نیز اینطور داده شده است که جنگ عامل بزرگ تفرقه نیز هست.گذشته از این موارد، سخنان دیگری نیز درباره خدمات جنگ گفته شده است از آن جمله سخنان حماسه مانند هگل است که میگوید دولت باید اساس جامعه را در جنگ زیرورو کند زیرا«جنگ روح و قالبی است که در آن جلوه اساسی جوهر اخلاق، یعنی آزادی مطلق خودآگاهی از قید تمام هستی و از هر نوع هستی، کاملا تأیید میشود و تحقّق مییابد» 6 .
همانطورکه ملاحظه میشود در نظریاتی که درباره اثرات جنگ ابراز شده است عدهای فواید آن و برخی مضارّ آن را متذکر شدهاند.البته ایجاد این فواید یا مضار بستگی به ماهیّت جنگ در جوامع مختلف دارد، به نظر ما جنگ با ماهیّتی خاص میتواند موجب بروز فواید و خدمات ذکر شده گردد، اگرچه همین جنگ با ماهیّتی دیگر قادر است مضارّ فوق الذکر را در برخی از جوامع ایجاد نماید.
اسلام در مورد جنگ دیدگاه خاص خود را دارد-اگرچه هدف اصلی ما در این مقاله ارائه این دیدگاه به طرز نسبة مفصّلتری میباشد-قبل از پرداختن به این امر، ابتدا دیدگاه کلی اسلام را نسبت به جنگ ذکر کرده و سپس به مطالعه مفصّلتر آن میپردازیم.در بیان دیدگاه کلی اسلام نسبت به جنگ مرحوم علامّه طباطبائی در تفسیر گرانقدر المیزان میفرماید:مسأله جنگ و جدال و اختلافاتی که منجر به جنگهای خسارتزا میشود امری است که در مجتمعات بشری گریزی از آن نبوده و خواه ناخواه پیش میآید و اگر این امر قهری نبود انسان در خلقتش به قوایی که جز در مواقع دفاع به کار نمیرود از قبیل غضب و شدّت و نیروی فکری مجهّز نمیشد.پس اینکه میبینیم انسان به چنین قوایی در بدن و در فکرش مجهز است خود دلیل بر این است که وقوع جنگ اجتنابپذیر نیست، و چون چنین است به حکم فطرت، بر جامعه اسلامی واجب است که همیشه و درهرحال تا آن جا که میتواند و به همان مقداری که احتمال میدهد دشمن مجتمع صالحش مجهّز باشد، خود را مجهّز کند 7 .
*** اکنون میپردازیم به بحث اصلی خود، یعنی جنگ از دیدگاه قرآن:
همزمان با فرا رسیدن پنجمین سال جنگ تحمیلی رژیم کافر عراق علیه ایران و گذشت چهار سال مداوم از این پیکار که به عنوان جهادی مقدس و دفاعی مشروع نه تنها برای ملت مسلمان ایران، بلکه برای تمامی امّت مسلمان جهان به شمار میرود، جنگی که در حقیقت یکی از چهرههای معاصر مقابله و مبارزه همیشگی«نور»و «ظلمت»و«اسلام»و«کفر»در تمامی طول تاریخ بشریت و اسلام میباشد، جنگی که ضمن آن استکبار جهانی به صف آرایی در مقابل انقلاب اسلامی پرداخته و به مقابله خصمآمیز با جرقه مشتعل نور امیدی که مژدگانی ایجاد جامعه انسانی اسلام و محور نابودی امپریالیسم و استکبار جهانی را به ارمغان آورده است، برخاسته، درصدد آنیم تا در مقالهای-هرچند بهطور مختصر و گذرا-تا اندازهای مبانی ایدئولوژیک این جنگ را از دیدگاه اسلام به بحث بگذاریم.
هدف ما از این بحث این است، تا با بیان دیدگاه قرآن در مورد شرایط ایجاد جنگ و خصائص دشمنان اسلام که قرآن در آیات مختلف آنها را مشخص نموده و طی آن آیات، جهاد را واجب دانسته و مسلمین را امر به پیکار و مبارزه علیه آنان فرموده است، روشن نماییم که رژیم فعلی عراق و شرایطی که آن رژیم بر ایران اسلامی و سایر مسلمانان تحمیل نموده، بخصوص جنگی را که علیه اسلام آغاز کرده و دفاعی که ایران چهار سال مداوم بدان اشتغال داشته است، مصداق بارز و آشکار جهاد مقدّسی است که اسلام متصور ساخته است.
میخواهیم روشنگر این مطلب باشیم که رژیم کنونی عراق و موضعگیریهای آن طی جنگ تحمیلی مصداق بارز کفار و مشرکینی است که خداوند مسلمانان را به مبارزه با آنان امر فرموده و جمهوری اسلامی ایران و موضعگیریهای آن طی این جنگ، مصداق آشکار جامعه اسلامی و خط مشیی است که از طرف خداوند متعال برای دفاع از خویش و امر جهاد بر مسلمانان مقرر گشته است.
روشن است که از راههای مختلف میتوان به این مهم پرداخت، ما در این مقاله از میان این طرق، مهمترین و مستندترین آن، یعنی قرآن مجید را برگزیدهایم که اینکه بدان میپردازیم.
در متون اسلامی نسبت به امر پیکار و مبارزه که با تعابیری همچون«جهاد»و «قتال»مشخص شده، توجه فراوانی مبذول گشته و از آن جا که این امر به عنوان یکی از واجبات دینی به شمار میرود و در اسلام دارای اهمیت شایان توجهی است، مباحث فراوانی درباره آن از دیدگاههای مختلف به عمل آمده، قرآن وکتب حدیث اعم از عامه، و خاصه، مکررا در مناسبات مختلف به بیان جنبههای گوناگون«جهاد» از قبیل:اهمیت آن، شرایط ایجاد جنگ و صلح ومسائلی از این قبیل پرداختهاند.ما در این نوشته-هرچند بهطور مختصر-به مطالعه دیدگاه قرآن در مورد جنگ از راه مطالعه آیاتی که در این زمینه وجود دارد میپردازیم.این آیات را از این لحاظ که هر- کدام به بیان جنبهای از امر جهاد پرداختهاند، میتوان به چند دسته تقسیم کرد.برای انتظام در بحث، از طریق این دستهبندی بحث خویش را شروع میکنیم.
1-یک دسته از آیات، آنهایی هستند که مسلمانان را امر به جهاد و کارزار کرده و آن را به عنوان یکی از وظایف آنان شمرده و گروههایی را که مسلمین باید با آنان مبارزه کنند مشخص مینمایند.این آیات عبارتند از:
1-1-آیاتی که پیامبر و مسلمین را امر به جهاد کرده و آن را واجب ساخته است:
اگرچه این مطلب در آیات دیگر نیز به چشم میخورد ولی آیات زیر بهطور اخص شامل این موضوع میباشد:
کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم و عسی أن تحبّوا شیئا وهو شرّ لکم، و اللّه یعلم و أنتم لا تعلمون 8 .
حکم جهاد برای شما مقرر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است ولیکن چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید ولی بحقیقت خیر و صلاح در آن بوده و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و در واقع شر و فساد شما در آن است و خداوند بر مصالح امور داناست و شما نادانید.
یا ایّها النّبیّ حرّض المؤمنین علی القتال. 9 .
ای پیامبر، مؤمنان را به جنگ و کارزار تشویق کن.
و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه 10 .
و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین، دین خدا باشد.
2-1-آیاتی که هدف کلی مبارزه و جهاد اسلامی را مشخص مینماید، یعنی«سبیل الله»، بنابراین آیات، مسلمین باید برای رسیدن به این هدف و به منظور جلوگیری از ایجاد موانعی که در این راه وجود دارد، به مبارزه برخیزند:
و قاتلوا فی سبیل اللّه و اعلموا أنّ اللّه سمیع علیم. 11
و جهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.
الّذین آمنوا یقاتلون فی سبیل اللّه و الّذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطّاغوت 12 .
اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد میکنند.
فقاتل فی سبیل اللّه لا تکلّف الاّ نفسک و حرّض المؤمنین 13 .
(ای پیامبر)تو خود تنها در راه خدا به کارزار برخیز که جز شخص تو بر آن مکلف نیست و مؤمنان را نیز ترغیب کن.
فلیقاتل فی سبیل اللّه الّذین یشرون الحیوة الدّنیا بالاخرة 14 .
مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند.
3-1-آیاتی که دشمنان اسلام را با بیان خصائص و ویژگیهای عمده آنان مشخص نموده است.براساس این آیات، مسلمانان موظف شدهاند تا با گروههایی که دارای ویژگیها و صفات زیر میباشند، به جنگ برخیزند:
1-3-1-گروههای محارب و مفسد:
إنّما جزاء الّذین یحاربون اللّه و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتّلوا أو یصلّبوا او تقطّع أیدیهم و أرجلهم من خلاف، أو ینفوا من الارض، ذلک لهم خزی فی الدّنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم. 15
همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد بکوشند، جز این نباشد که آنها را به قتل رسانیده یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند یا به نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست، امّا در آخرت به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.
2-3-1-گروههای بیایمان که به محرمات اسلام وقعی نمینهند(تا زمانی که تسلیم قوانین اسلام نشدهاند):
قاتلوا الّذین لا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرّم اللّه و رسوله و لا یدینون دین الحقّ من الّذین اوتوا الکتاب، حتّی یعطول الجزیة عن ید وهم صاغرون.{P16
(ای اهل ایمان)با هرکس که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمیدانند و به دین و آیین اسلام نمیگروند، قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.
3-3-1-دوستان و هواداران شیطان:
فقاتلوا أولیاء الشّیطان، إنّ کید الشّیطان کان ضعیفا. 17
(این اهل ایمان)با دوستان شیطان بجنگید که مکر شیطان بسیار سست و ضعیف است.
4-3-1-مادی گرایان:
فلیقاتل فی سبیل اللّه الّدین یشرون الحیوة الدّنیا بالاخرة و من یقاتل فی سبیل اللّه فیقتل أو یغلب، فسوف نؤتیه اجرا عظیما. 18
(مؤمنان)باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هرکس در جهاد به راه خدا کشته شد یا فاتح گردید، زود باشد که او را اجرای عظیم دهیم.
5-3-1-کافران، مشرکین و منافقین:
فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا. 19
پس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها(چنانچه مخالفت قرآن و دین حق کنند) سخت جهاد و کارزار کن.
یا ایّهاالنبّی جاهد الکفاّر و المنافقین واغلظ علیهم و مأویهم جهنّم و بئس المصیر. 20
ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آنها بسیار سخت گیر، جایگاه آنها دوزخ است و بسیار بد منزلگاهی خواهد بود. در سوره توبه پس از آنکه شرایط اسلام را برای مصالحه با کفار بیان میفرماید، در مورد آنان که با این شرایط موافقت ننموده و با اسلام به ستیزهجویی میپردازند، دستور جهاد و مقاتله داده و میفرماید: و قاتلوا المشرکین کافّة کما یقاتلونکم کافة. 21 . و متفقا همه با مشرکان قتال و کارزار کنید چنانکه مشرکان نیز همه متفقا با شما به جنگ و خصومت برمیخیزند. یا ایهّا الذّین آمنوا قاتلوا الذّین یلونکم منالکفّار ولیجدوا فیکم واعلموا أنّ اللّه مع المتّقین. 22
ای اهل ایمان، با کافران از هرکه به شما نزدیکتر است شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوّت و پایداری حس کنند و بدانند که خدا همیشه یار پرهیزکاران است.
فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعدوا لهم کلّ مرصد فإن تابوا و أقاموا الصّلوة و اتو الزّکوة فخلّوا سبیلهم إنّ اللّه غفور رحیم. 23
پس از آنکه ماههای حرام(که مدت امان است)در گذشت، آنگاه مشرکان را هر جا بیابید به قتل رسانید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آنها باشید، چنانچه از شرک توبه کرده و نماز بر پای داشتند و زکات دادند، پس از آنها دست بدارید(و توبه آنان را بپذیرید)که خدا آمرزنده مهربان است. و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و أخرجوهم من حیث أخرجوکم والفتنة أشدّ من القتل، و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتیّ یقاتلوکم فیه، فإن قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزآء الکافرین. 24P
هرجا مشرکان را دریافتید به قتل رسانید و از شهرهایشان برانید چنانکه آنان شما را از وطن آواره کرده و فتنهگری که آنها کنند سختتر و فسادش بیشتر از جنگ است و در مسجد الحرام با آنها قتال نکنید مگر آنکه آنها پیشدستی کنند، در این صورت رواست که در حرم آنها را به قتل رسانید، این است کیفر کافران. دوآیه فوق علاوه بر اینکه مسلمانان را امر به جهاد و مبارزه با مشرکین میفرماید، شرایط حاکم بر این کارزار را نیز مشخص فرموده است.چنانکه در آیه 5 سوره توبه ادامه پیکار را تا توبه مشرکین و قبول اسلام از طرف آنان مجاز دانسته است و در آیه 191 سوره بقره امر به نوعی«مقابله به مثل»مینماید، بدین ترتیب که نفی بلد مشرکین در مقابل مؤمنین از مواطنشان مجاز دانسته شده و کارزار با آنها با آنکه در خانه خدا حرام است ولی اگر به صورت مقابله به مثل باشد و مشرکین در این مکان مقدس شروع به کشتار مؤمنین کنند، مسلمانان نیز اجازه دارند به مقابله به مثل پرداخته و از خویش دفاع نمایند.بنابر این میتوان چنین استنتاج کرد که اگر هدف مسلمانان از کارزار دفاع باشد در هرگونه شرایط زمانی و مکانی-ماههای حرام و اماکن مقدسه-انجام این امر برای آنها مجاز بوده و به عنوان وظیفهای دینی بر عهدهشان گذاشته شده است. 6-3-1-ظالمین و ستمگران: اذن للذّین یقاتلون بانهّم ظلموا و انّ اللّه علی نصرهم لقدیر. 25
رخصت(جنگ با دشمنان)به جنگجویان اسلام داده شده زیرا آنها از دشمن ستم کشیده و خدا بر یاری آنها قادر است. قرآن کریم در آیه بعد، نوع ظلم و ستمی را که بر اهل ایمان برفته و به موجب آن کارزار بر آنها جایز شده است را چنین بیان میفرماید: الّذین اخرجوا من دیارهم بغیر حقّ الاّ ان یقولوا ربّنا اللّه ولولا دفع اللّه الناّس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا و لینصرناللّه من ینصره انّ اللّه لقویّ عزیز. 26
آن مؤمنانی که(به ظلم کفار)به ناحق از خانههاشان آواره شده و جز آنکه می گفتند پروردگار ما خدای یکتاست(جرمی نداشتند)و اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضی از مردم را به بعضی دیگر نکند، همانا صومعهها و دیر و کنشتها و مساجدی که در آن نماز و ذکر خدا بسیار میشود همه خراب و ویران میشد و هر که را خدا یاری کند، البته خدا او را یاری خواهد کرد که خدا را منتهای اقتدار و توانایی است.
و مالکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان الّذین یقولون ربّنا اخرجنا من هذه القریة الظّالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیّا و اجعل لنا من لدنک نصیرا 27 .
چرا در راه خدا جهاد نمیکنید در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک دایم میگویند بار خدایا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آور و از جانب خود برای ما بیچارگان نگهدار و یاوری فرست.
و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا، فأصلحوا بینهما فإن بغت إحدیهما علی الاخری، فقاتلوا التی تبغی حتّی تفئ الی امر اللّه، فإن فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا إنّ اللّه یحبّ المقسطین. 28
و اگر دو طایفه از اهل ایمان باهم به قتال برخیزند البته شما مؤمنان بین آنها صلح برقرار دارید و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا بازآید(و ترک ظلم کند)پس هرگاه به حکم حق برگشت با حفظ عدالت میان آنها صلح دهید و همیشه(با هر دوست و دشمنی)عدالت کنید که خدا بسیار اهل عدلوداد را دوست میدارد.
7-3-1-ملعونین و تبهکاران:
ملعونین أینما ثقفوا اخذوا و قتّلوا تقتیلا. 29
مردم پلید بدکار را هر جا یافت شوند باید آنان را گرفته و جدّا به قتل رسانید.
باتوجه به آیه ماقبل، منظور از این افراد پلید و بدکار منافقینی بودهاند که در مدینه بر ضد اسلام تبلیغ کردهاند که خداوند مسلمانان را امر به محاربه و پیکار با آنان فرموده است.
8-3-1-پیمانشکنان:
و ان نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلوا أئمّة الکفر، إنّهم لا أیمان لهم لعلّهم ینتهون. 30
و هرگاه آنها سوگند و عهدی که بستهاند بشکنند و در دین شما تمسخر و طعن زنند در این صورت با آن پیشوایان کفر و ضلالت کارزار کنید که آنها را عهد و سوگند استواری نیست، باشد که بس کنند.
ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم و همّوا باخراج الرّسول و هم بدؤکم اوّل مرّة. 31
آیا با قومی که عهد و پیمان خود را شکستند و اهتمام کردند که رسول خدا را از شهر و وطن خود بیرون کنند قتال و کارزار نمیکنید؟در صورتی که آنها اول بار به دشمنی و قتال شما برخاستند.
4-1-آیاتی که شرایط ایجاد جهاد و کارزار را برای مؤمنین مشخص مینماید.
بدیهی است، اسلام دینی نیست که پایه و اساس آن بر جنگ و خونریزی گذاشته شده باشد، بلکه در حقیقت باید گفت که پایه و اساس این دین بر صلح و دوستی استوار گردیده است.طبق نص صریح قرآن، در اسلام، صلح و دوستی بهتر از جنگ و خونریزی میباشد. 32 امّا با توجه به رفتاری که افراد و گروههای مختلف غیر مسلمان با مسلمین و در مقابله با اسلام اتخاذ میکننند، مسلمین نیز ناچار باید با اینگونه رفتارها، مقابله نموده و به جهاد برخیزند.این مطلب اگرچه در برخی از آیات قبل مشخص شده است، اما به منظور تعیین دقیقتر این شرایط که در قبال مسلمانان ایجاد میشود و خداوند به هنگام بروز این شرایط آنان را امر به جهاد و مبارزه نموده است که اینک به مطالعه آنها میپردازیم.
1-4-1-متجاوزین به اسلام و جامعه اسلامی(سیاست مقابله به مثل و دفاع): یکی از عمدهترین مواردی که خداوند مسلمین را امر به جهاد فرموده، مقابله به مثل و دفاع از امّت اسلامی میباشد، به این معنا که اگر دشمنان اسلام با مسلمین به ستیزهجویی برخیزند مسلمانان موظفند با آنها به جهاد برخاسته و در مقابل رفتار خصمانه دشمن از خود دفاع نمایند.این معنا قبلا در برخی از آیات مورد مطالعه مشخص شده بود یعنی آیات:بقره:191 و توبه:36، علاوه بر این در آیات دیگری نیز این اصل بیان شدهاست:
و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم ولا تعتدوا أن اللّه لا یحب المعتدین. 33 در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی برخیزند جهاد کنید، لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمگر را دوست ندارد.
لا ینهیکم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا ألیهم أن اللّه یحب المقسطین. 34
خداوند شما را از دوستی آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننمودهاند، نهی نمیکند تا بیزاری از آنها جویید، بلکه با آنها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست میدارد. در آیه بعد نیز این امر تأکید شده و دستور قتال با کسانی صادر شده که به جنگ با مسلمین برخاستهاند:
انما ینهیکم اللّه عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی أخراجکم أن تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون. 35
تنها شما را از دوستی کسانی نهی میکند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند تا آنها را دوست نگیرید کسانی از شما که با آنان دوستی و یاوری کنند بحقیقت ظالم و ستمکارند. 2-4-1-مخالفت با دین خدا:
مسلمانان با آن دسته از مشرکینی که علیه اسلام و تعالیم عالیه آن به مبارزه برخاسته و در صدد ایجاد موانعی در راه اجرای اهداف عالیه اسلام باشند مبارزه و پیکار کنند و در صورتی که این گروهها به زندگی مسالمتجویانه پرداخته و به مخالفت با اسلام برنخیزند و در جامعه اسلامی، قوانین این دین را محترم شمرند، مورد تعرّض مسلمانان قرار نخواهند گرفت.این معنا در آیه 9 سوره توبه که قبلا مطالعه شد، مشهود است بعلاوه در آیه زیر نیز همین معنا را بیان فرموده است: فلا تتخذوا منهم اولیاء حتی یهاجروا فی سبیل اللّه فأن تولوا فخذوهم واقتلوهم حیث وجدتموهم ولا تتخذوا منهم ولیا ولا نصیرا. 36
پس آنان(کافران)ترا تا در راه خدا هجرت نکنند دوست نگیرید و اگر مخالفت کردند آنها را هر کجا یافتید به قتل رسانید و از آنها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. 3-4-1-نفاق با مؤمنین و اذیت و آزار آنها:
ستجدون اخرین یریدون أن یأمنوکم و یأمنوا قومهم کلما ردوا ألی الفتنة ارکسوا فیها فأن لم یعتزلوکم و یلقوا ألیکم السلم و یکفوا أیدیهم، فخذوهم واقتلوهم حیث ثقفتموهم و اولئکم جعلنا لکم علیهم سلطانا مبینا. 37
گروهی دیگر را خواهید یافت که میخواهند از شما(به اظهار اسلام)و از قوم خود(به اظهار کفر)ایمنی یابند و هرگاه که راه فتنهگری و شرک بر آنها باز شود به کفر خود باز گردند، پس اگر از(فتنهانگیزی و نفاق)با شما کناره نگرفتند وتسلیم نشدند و از آزار شما دست نکشیدند، در این صورت آنها را هر جا یافتید گرفته و به قتل رسانید، ما شما را بر جان و مال این گروه تسلطی کامل بخشیدیم.